فراگیری زبان انگلیسی به این اشاره دارد که چگونه انسانها میتوانند توانایی درک و استفاده از زبان را توسعه دهند. تئوریهای متعدد فراگیری زبان به درک و توضیح چگونگی شروع فرآیند و پیشرفت یادگیری زبان کمک میکنند . بیایید نگاهی به برخی از برجستهترین نظریههای فراگیری زبان بیندازیم.
4 نظریه فراگیری زبان
در زبان انگلیسی 4 نظریه اصلی در مورد فراگیری زبان وجود دارد که ما آنها را یاد میگیریم . این موارد عبارتاند از:
- نظریه رفتاری
- نظریه شناختی
- نظریه بومیگرایی
- نظریه تعاملگرایی
بیایید هر نظریه را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم!
1- نظریه رفتاری (نظریه فراگیری زبان BF Skinner)
نظریه رفتاری فراگیری زبان، که گاهی اوقات نظریه تقلید نیز نامیده میشود، بخشی از نظریه رفتار گرایانه است. رفتار گرایی بیان میکند که ما محصول محیط خود هستیم. بنابراین، کودکان هیچ مکانیسم یا توانایی درونی برای یادگیری زبان بهتنهایی ندارند. BF Skinner (1957) میگوید که کودکان ابتدا زبان را از طریق تقلید از مراقبان خود (معمولاً والدین) میآموزند و سپس استفادهٔ خود از زبان را بهوسیلهٔ شرطیسازی عامل بهبود میبخشند.
شرطیسازی عامل چیست؟
شرطیسازی عامل روشی برای یادگیری است که برپایه پاداش (تشویق مثبت) رفتار مطلوب یا تنبیه (تقویت منفی) رفتار نامطلوب استوار است.
مثال
شما می توانید نحوه نشستن را با دادن غذا به سگ در هنگام اطاعت از دستورات شما، آموزش دهید، یا میتوانید با نادیده گرفتن یا دعوای کلامی، او را از خوابیدن روی تخت خود منع کنید.
چگونه شرطی شدن عملگر برای فراگیری زبان به کار گرفته میشود؟
اسکینر مطرح کرد که کودکان ابتدا کلمات و عبارات را از مراقبان یا اطرافیان خود میآموزند و در نهایت سعی کنند آن کلمات را به درستی بیان و استفاده کنند. در این مورد، شرطی سازی عامل زمانی اتفاق میافتد که یک مراقب به تلاش کودک برای استفاده از زبان پاسخ میدهد. اگر کودک به درستی از زبان استفاده کند، ممکن است مراقب او به کودک بگوید باهوش است یا تائید خود را به شیوهٔ دیگری نشان دهد. اگر کودک درخواستی مانند درخواست غذا کند، ممکن است مراقب کودک با ارائه آن به او پاداش دهد. این یک تشویق مثبت است. اگر کودک از زبان نادرست استفاده کند، مرتکب اشتباه شود یا ناهماهنگ باشد، احتمالاً تقویت منفی از طرف مراقب دریافت میکند. ممکن است به کودک گفته شود که اشتباه میکند و سپس تصحیح شود و یا بهسادگی به او بیتوجهی شود. تقویت منفی به کودک میآموزد از چه اشتباهاتی باید دوری کند و چگونه آنها را اصلاح کند.
2- نظریه شناختی (نظریه فراگیری زبان Jean Piaget)
تئوری شناختی فراگیری زبان نشان میدهد که محرکهای اصلی در پشت اعمال ما افکار و فرآیندهای درونی ما هستند. ژان پیاژه (1923) فرض میکند که کودکان با توانایی شناختی نسبتاً کمی به دنیا میآیند اما ، ذهن آنها با افزایش سن و تجربهٔ دنیای اطراف توسعه میابد و الگوهای جدیدی (ایدهها و درک چگونگی کارکرد جهان) را میسازد. درنهایت، آنها میتوانند از طریق یکسانسازی (انطباق اطلاعات جدید شناختهشدهها) و تطبیق (تغییر الگوهای فرد برای پشتیبانی از اطلاعات جدید) زبان را در الگوهای موردنیاز خود به کار ببرند. پیاژه معتقد بود که رشد شناختی باید قبل از رشد زبانی باشد، زیرا برای کودکان غیرممکن است که چیزهایی را که هنوز درک نکردهاند بیان کنند. بهعنوانمثال، یک کودک کوچکتر بدون هیچ درکی از زمان نمیتواند چیزها را در زمان آینده بیان کند یا بهصورت فرضی صحبت کند، مهم نیست که چقدر زمان برای آموزش زبان انگلیسی به او صرف شود. پیاژه این رشد شناختی را به چهار مرحله: مراحل حسی حرکتی، پیش عملیاتی، عملیاتی انضمامی و عملیاتی رسمی ،تقسیم کرد. بیایید نگاهی کوتاه به آنها بیندازیم.
چهار مرحله رشد شناختی Piaget
نخستین مرحله حسی حرکتی است. این مرحله از بدو تولد تا حدود دوسالگی رخ میدهد. در این مرحله کودک از طریق خواص 5 گانهی خود و بازی با اشیا هماهنگی حسی و تعاملی خود را با محیط توسعه میدهد. استفاده آنها از زبان عمدتاً به کلمات گفتاری کم و یا نامفهوم محدود میشود. مرحله بعدی مرحله پیش عملیاتی است که از سنین دو تا هفتسالگی انجام میشود. در این مرحله، کودکان میتوانند زبان را با درک بهتری از ساختار دستوری، بافت و علم نحو استفاده کنند. تفکر کودک در این مرحله هنوز بسیار خودمحورانه است (درک آنها از جهان محدود به نحوه تأثیر آن بر خودشان است).
مرحله بعدی مرحله عملیاتی انضمامی است. از هفت تا یازده سالگی اتفاق میافتد. در این مرحله، کودکان مفاهیمی مانند زمان، اعداد و ویژگیهای اشیا را درک میکنند و به استدلال و منطق دست مییابند که به آنها اجازه میدهد تا باورهای خود را منطقی کنند و با جزئیات بیشتری درباره افکار خود و دنیای اطرافشان صحبت کنند. آنها همچنین میتوانند با دیگران در مورد اعتقادات خود صحبت کنند و بفهمند که چگونه عواقب یا نقطه نظرات میتواند متفاوت باشد. در آخر مرحله عملیاتی رسمی است. این مرحله از دوازده سالگی تا بزرگسالی رخ میدهد. در این مرحله، کودکان میتوانند با استدلالهای پیچیدهتری دست و پنجه نرم کنند و درباره چیزهای انتزاعی مانند فرضیات، اخلاقیات و نظامهای سیاسی فکر و صحبت کنند. زبان اساساً نامحدود است، زیرا هیچ محدودیت شناختی برای درک فرد از جهان در این مرحله وجود ندارد.
3- نظریه بومیگرایی (نظریه فراگیری زبان نوام چامسکی)
نوام چامسکی (1957) مطرح میکند که کودکان با یک غریزه یا انگیزه برای یادگیری زبان متولد میشوند که او آن را دستگاه فراگیری زبان (LAD) مینامد. او استدلال کرد که حتی اگر کودکی که به زبان کشورش آموزش نبیند، تا زمانی که در یک محیط عادی رشد کند، همچنان دستگاهی برای ارتباط کلامی ابداع خواهد کرد. بنابراین، باید یک مؤلفه ذاتی و بیولوژیکی در فراگیری زبان وجود داشته باشد.
دستگاه فراگیری زبان چیست؟
چامسکی مطرح میکند که دستگاه فراگیری زبان (LAD) جایی در مغز قرار دارد و بهعنوان رمزگذاری عمل میکند که به ما درک پایهای از ساختار گرامری میدهد. همانطور که کودکان کلمات جدید را یاد میگیرند، میتوانند آنها را شخصاً و بهطور مستقل در جملات خود ترکیب و از زبان استفاده کنند. چامسکی استدلال میکند که این «ساختن» فردی و مستقل زبان گواه بر این است که فراگیری زبان بیولوژیکی است و صرفاً محصول آموزش یا کپی برداری از مراقبان نیست. چامسکی پیشنهاد کرد که LAD حاوی دانشی در مورد گرامر جهانی - قوانین اساسی دستور زبان مشترک - است که همه زبانهای بشری در آن مشترک هستند.
4- نظریه تعاملگرایی (نظریه اکتساب زبان جروم برونی)
جروم برونر (1961) معتقد بود که کودکان با توانایی رشد زبان به دنیا می آیند، اما برای یادگیری و درک آن تا سطحی از تسلط کامل، نیاز به تعامل منظم با مراقبان یا معلمان خود دارند. این ایده بهعنوان سیستم پشتیبانی فراگیری زبان (LASS) شناخته میشود. مراقبان تمایل دارند اشتباهاتی را که کودکان هنگام استفاده از زبان مرتکب میشوند تصحیح کنند و همچنین بهطور مرتب راجع به چیستی و هدف اشیا به آنها آموزش میدهند. برونی مطرح میکند که این به ساخت چهارچوبی کمک میکند که بعداً کودکان هنگام توسعه بیشتر زبان به آن تکیه خواهند کرد.
یک مراقب همچنین ممکن است از گفتار کودک محور (CDS) استفاده کند و شیوهی گفتار خود را تغییر دهد تا کودک بهآسانی و بهطور مستقل بتواند زبان را درک کند.
CDS چیست و چگونه به فراگیری زبان کمک میکند؟
CDS یا گفتار کودک محور معمولاً در زندگی روزمره بهعنوان "گفتگوی کودکانه" شناخته میشود. زمانی آن اتفاق میافتد که یک بزرگسال هنگام صحبت با یک کودک خردسال، نحوهی گفتار خودش را تغییر میدهد. این گفتار شامل تغییراتی مانند آهستهتر و با صدای بلندتر صحبت کردن ، لحن واضحتر برای بیان انواع مختلف جملات (بهعنوانمثال، جملات سالی، خبری، امری) و استفاده از جملات با ساختار بسیار ساده است.
برونی معتقد بود که CDS برای سادهتر، در دسترس تر و قابلفهمتر کردن زبان ابداعشده است. بر اساس این نظریه، کودکان بهتنهایی نمیتوانند درک درستی از بخشهای پیچیدهتر زبان داشته باشند. بنابراین، CDS بهعنوان مقدمهای دوستانه و کودکانه برای ورود به زبان عمل میکند که میتواند در دوران خردسالی، اوایل دوران کودکی و در مدرسه استفاده شود.
نکات کلیدی نظریههای فراگیری زبان :
-
چهار نظریه اکتساب زبان عبارتاند از: نظریه رفتاری بی اف اسکینر، نظریه رشد شناختی پیاژه، نظریه بومیگرایی چامسکی و نظریه تعاملگرایی برونر.
-
بی اف اسکینر معتقد بود که کودکان زبان را با تقلید از مراقبان و در پاسخ به تقویت مثبت یا منفی در فرآیندی به نام شرطی سازی عامل میآموزند.
-
پیاژه معتقد بود که کودکان قبل از اینکه بتوانند زبان را توسعه دهند، ابتدا باید قوای شناختی خود را توسعه دهند. این توسعه در چهار مرحله انجام می شود: حسی- حرکتی، پیش عملیاتی، عملیاتی انضمامی و عملیاتی رسمی.
-
چامسکی معتقد بود که کودکان با توانایی ذاتی برای یادگیری زبان به دنیا میآیند، دلیل آن نیز «دستگاه فراگیری زبان» است که تصور میشود رمزگذار زبان در مغز هست.
-
برونر معتقد بود که کودکان با ظرفیت فراگیری زبان به دنیا میآیند، اما برای یادگیری کامل زبان نیاز به توجه و حمایت مراقبان دارند. این ایده بهعنوان سیستم پشتیبانی فراگیری زبان (LASS) شناخته میشود.